آیا شرکتها پولشان را در جای اشتباهی خرج میکنند؟ اینترنت شیوهی جلب توجه مصرفکنندگان را وارونه کرده است. همچنین اینترنت اقتصاد بازاریابی را متحول کرده و بسیاری از استراتژیها و ساختارهای سنتی این حوزهی وظیفهای را منسوخ کرده است. برای مثال، در گذشتهای که خیلی از آن نمیگذرد، خریدار اتومبیل گزینههای موجود را یکییکی کنار میگذاشت تا به گزینهای برسد که به بهترین نحو معیارهای او را تامین میکرد. فروشنده او را به پیشنهادهای خود جذب میکرد و فروش انجام میشد و روابط خریدار با فروشنده و تولید کننده معمولا پس از خرید پایان مییافت.
اما امروزه مصرفکنندگان در روابطشان با برند محبوبشان به شیوهای درهمریخته عمل میکنند. آنها از طریق کانالهای رسانهای جدید که از کنترل تولیدکننده و فروشنده و یا حتی از حیطهی اطلاع آنها نیز خارج است، با برندهای بسیار ارتباط برقرار میکنند، مجموعهی متغیری از آنها را ارزیابی میکنند و اغلب این مجموعه را قبل از آن که محدود کنند، بسط میدهند. این مصرفکنندگان پس از خرید نیز ممکن است به شکل مصمم و پیگیر موضوع را دنبال کنند، محصولاتی را که خریداری کردهاند، تبلیغ یا آنها انتقاد کنند، در توسعهی برندها مشارکت ورزند و معنا و مفهوم آنها را به چالش بگیرند یا آنها را شکل دهند. مصرفکنندگان همچنان از سوی برند و محصولاتی که عرضه میشوند و آنها برایشان ارزش قائلاند خواهان نویدهای روشنی هستند.
افسانه قیف را کنار بگذارید.
در استعاره معروف قیف، خریدار با چندین برند که در ذهن دارد فرایند خرید کردن را شروع میکند و به طور منظم آنها را ارزیابی میکند تا به یک انتخاب نهایی برسد. رابطهی او با تولیدکننده و فروشنده همینجا تمام میشود. شرکتها به طور سنتی از رسانههای پولی برای تبلیغ در معدودی مقاطع کاملاً مشخص در راستای قیف برای ایجاد آگاهی، جلب توجه و سرانجام برانگیختن تصمیم خرید استفاده میکردند. اما این افسانه نمیتواند ماهیت متغیر علاقهمندی مصرفکننده را نشان دهد.
مسیر تصمیمگیری مصرفکننده
دیوید کورت و همکاران، مسیر تصمیم مصرفکننده را به عنوان دیدگاهی متفاوتی دربارهی نحوهی پیوند مصرفکنندگان با برندها مطرح کردند. تحقیقات آنها نشان داد که مصرفکنندگان امروزی بدون استفاده از روش سنتی کاستن منظم از گزینههایشان، مسیر چهار مرحلهای را طی میکنند که با تکرار بسیار بیشتر مراحل و حذف کمتر مراحل شکل میگیرد. چهار مرحله شامل: بررسی کردن گزیدهای از برندها، ارزیابی کردن آنها با پرسیدن نظر همتایان، خواندن نقدها و غیره؛ خرید محصول مورد نظر؛ و لذت بردن و حمایت و دلبستگی میباشد.
بررسی کردن: فرایند خریدن با مجموعه گزینههایی که اولویت مصرفکننده است آغاز میشود؛ محصولات یا برندها با ظاهر شدن در اگهیهای تبلیغاتی یا در ویترین فروشگاهها، مواجه شدن با آنها در خانهی یک دوست یا دیگر محرکها در ذهن مینشینند. در مدل قیف، مرحلهی مدنظر قرار دادن حاوی بیشترین گزینهی برندهاست؛ اما مصرفکنندگان امروزی، که با یورش رسانهها مواجه شده و بارانی از انتخابها بر سرشان باریده است، اغلب تعداد محصولاتی را که در آغاز مد نظر قرار میدهند، کاهش میدهند.
ارزیابی کردن: مجموعهی اولیهی تحت بررسی، اغلب با کسب اطلاعات مصرفکنندگان از همتایان، منتقدان، فروشندگان و برند و رقبایش بسط مییابد. آنها معمولا برندهای جدیدی به مجموعه اضافه میکنند و هر چه بیشتر اطلاعات کسب میکنند، برخی از گزینههای اصلی را کنار میگذارند و معیارهای انتخاب خود را تغییر میدهند. بیشترِ دسترسی داشتن آنها به فروشندگان و دیگر منابع اطلاعاتی، انتخابهای بعدی آنها را شکل میدهد تا فشار بازاریابان برای قانع کردن آنها.
بازاریابان اغلب بر مراحل “بررسی کن” و “بخر” در این مسیر بیشتر تاکید میکنند، و از طریق آگهی و تشویق خرید به کمکِ اعمال پیشبرد فروش، منابع بیش از حدِ لازم برای ایجاد آگاهی تخصیص میدهند.
خریدن: مصرفکنندگان به میزان فزایندهای تصمیم خرید خود را عقب میاندازند تا عملاً در یک فروشگاه قرار بگیرند و همانطور که خواهیم دید، ممکن است در این مکان به سادگی منصرف شوند. از این رو نقطه خرید که از جایابی، بستهبندی، فراهمی، قیمتگذاری و تعاملات فروش بهره میگیرد، نقطه پیوند همواره نیرومندی به شمار میآید.
لذت بردن، حمایت کردن و پیوند ایجاد کردن: پس از خرید و تعامل مصرفکننده با محصول و کسب ارتباطات آنلاین، پیوند عمیقتری با محصول پدیدار میشود. مطابق نتیجه یک پژوهش توسط موسسه مکنزی، بیش از 60% مصرفکنندگان محصولات محافظِ پوست صورت، پس از خرید به تحقیق آنلاین درباره محصول میپردازند، نقطه پیوندی که به طور کامل در مدل قیف غایب است. هنگامی که مصرفکنندگان از خرید راضی هستند، به زبان از ان حمایت و برای آن تبلیغ میکنند، مبنایی برای ارزیابیهای دیگران به وجود میآورند و به اعتبار برند جان تازه میدمند. البته اگر مصرفکننده از برند مایوس شده باشد، ممکن است پیوندهای خود را با آن قطع کند. اما اگر این پیوند به قدر کافی قوی شود، او وارد چرخهی “لذت ببر – حمایت کن – بخر” میشود که به طور کامل مراحل “بررسی کن و ارزیابی کن” را حذف میکند.
رسانههای جدید برای مراحل “ارزیابی کن” و “حمایت کن” جای بیشتری باز کردهاند. سرمایهگذاریهای بازاریابی که به مشتری برای شرکت در جستوجوی فرایند ارزیابی و سپس پخش نظرات مثبت او درباره برندهای انتخابی کمک میکند، ممکن است به همان اندازهی ایجاد آگاهی و محرک خرید شدن مهم باشد. اگر پیوند مصرفکنندگان با یک برند به اندازهی کافی محکم باشد، آنها بدون این که مراحل قبلی مسیر تصمیم را طی کنند، به خرید مجدد روی میآورند.
منبع: هاروارد بیزینس ریویو